مددكار اجتماعي

متن مرتبط با «اشعار فاضل نظری» در سایت مددكار اجتماعي نوشته شده است

اشعار دل

  • ای کاش دلم اسیر و بیمار نبوددربند نگاه او گرفتار نبودمن عاشق و او زعشق من بیخبر استای کاش دل و دلبرو دلدار نبود....آخرش نفهمیدم اینجائی که هستم تقدیر من است یا تقصیر من... من که در این جمع گذشتم از هر, ...ادامه مطلب

  • اشعار زيبا

  • خدایااین دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکندفکری کناشک ما طعنه میزند به باران رحمتت . . . در دل دردیست از تو پنهان که مپرستنگ آمده چندان دلم از جان که مپرسبا این همه حال و در چنین تنگدلیجا کرده محبت تو  چندان که مپرس... ,اشعار ...ادامه مطلب

  • اشعار سعدی

  • آیین برادری و شرط یاری آن نیست که عیب من هنر پنداری آنست که گر خلاف شایسته روم از غایت دوستیم دشمن داری ای مهر تو در دل‌ها وی مهر تو بر لب‌ها وی شور تو در سرها وی سر تو در جان‌ها تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها تا خار غم عشقت آویخته در دامن کوته نظری با, ...ادامه مطلب

  • اشعاری از محمد سلمانی

  • هر آنچه اتفاق مي افتد بنا به دليلي است پس نبايد با سرنوشت جنگيد اشعاری از محمد سلمانی ...کاش میشد بنویسم بزنم بر در باغ که من از اینهمه دیوار بدم می آید دوست دارم به ملاقات سپیدار رومولی از مرد تبردار بدم می آیدای صبا بگذر و از من، به تبر دار بگوکه از این کار تو بسیار بدم می آید نوشته شده در 2017/6/, ...ادامه مطلب

  • اشعار

  • ديشب به ياد روي تو تنها گريستمتنهاي بي اميد چه شبها گريستماز چنگ غم بخلوت انديشه هاي عشقبردم پناه و بي تو در آنجا گريستمسر مي كشد چوشعله تمناي او ز دلزين جانگذاز درد تمنا گريستمپنهان نمي شود چكنم؟ ماجراي عشق در عشق او نهاني و آشكار گريستميكروز خنده زد دلم از گرمي اميد عمري ز سرد مهری دنيا گريستمروشن نشد ز بخت سياهم چراغ عمرامروز از سياهي فردا گريستمآتش زدند بر دل من ، تا كه همچو شمعيكجا بسوختم دل و يكجا گريستمكوتاه بود عمر من و عمر گل ، دريغ (پروانه) سان به خنده گلها گريستم,اشعار مولانا,اشعار حب,اشعار,اشعار عاشقانه,اشعار حافظ,اشعار نزار قباني,اشعار شاملو,اشعار حزينه,اشعار خیام,اشعار فاضل نظری ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها